دنبال یه جایی میگشتم که یه دل سیر گریه کنم و کسی نپرسه چرا؟
رفتم پشت در اتاق عمل نشستم. روی تلویزیون روبهروم چندتا اسم ناشناس رژه میرفت.
خانم معصومه ... - بخش ریکاورری
آقای عباس ... - خروج از اتاق عمل
آقای جلال ... - ورود به اتاق عمل
...
...
آقا جلال مورد مناسبی بود. تمام مدتی که جلوی اسمش نوشته بود "در حال عمل جراحی" همون جا نشستم و گریه کردم. لابهلای گریههام براش دعا هم میکردم. وقتی توی تلویزیون نوشت: "آقای جلال ... - خروج از اتاق عمل" کلی سبک شده بودم و ته دلم کلی سپاسگزارش بودم.
اشکهام رو پاک کردم و رفتم آزمایشگاه تا جواب آزمایشم رو بگیرم!
عکس: جاده گنبدکاووس به سمت خالدنبی
پ.ن: اگه ممکنه نگران نشین! حال من و متین و فسقلی و بقیه اقوام و آشنایان خوبه!
خیلی باحالی به جون خودم مستانه.
گریه میکنی فسقلی هم گریه اش می گیره ها
خب خدا رو شکررر
پ.ن که خوندم خیالم راحت شد:) خداروشکر که خوبین..
امیدوارم که آقا جلالم حالش خوب باشه
ایشالا همیشه خوب باشین عزیزم
ایشالا همه مریضا خیلی زود شفا بگیرن
چرا هیچ کس نمی گه عکسهای خود ِ خالد نبی رو بذار ببینیم خودش چجوریه؟
فسقلی رو ببوس مامان مستانه
چرا دختر خوب مهربون؟
inghadr delet mehrabune, geryeh ham ke mikoni kheyre yeki tushe. omidvaram hamishe delet shad bashe
مواظب خودت باش دختر خوب ،آقا جلال گریه کن داره برا خودش شما به فکر خودت و نی نی باش
مواظب خودت و متین نی نی باش. مواظب زندگیتو عشقتون هم باش.
اگه من الان نی نی توی شیکمم داشتم بعدنی این تیتر تو رو میخوندم که حسابی نی نی ناراحت میشد مستانه
بعدنی نی نی خودتم ناراحتی میشه تو واسه اقا جلال اینا گریه کنی
کم گریه کن مستانه جونم
اگه ممکنه؟ متاسفانه ممکن نیست و من واقعا نگران میشم!
خدا به آقا جلال هم سلامتی بده.چه اتاق عمل باکلاسی بوده ما از این تابلوها فقط توی فرودگاه دیدیم!
خدا رو شکر برای پ ن.
دیگه جدی داشتم نگران میشدما.
چی شدی عزیزم