آرام باش،
حوصله کن،
آب های زودگذر،
هیچ فصلی را نخواهند دید
از ریگ های ته جویبار شنیده ام
مهم نیست که مرا
از ملاقات ماه و گفت و گوی باران
بازداشته اند.
من برای رسیدن به آرامش
تنها به تکرار اسم تو
بسنده خواهم کرد...
حالا آرام باش
همه چیز درست خواهد شد...
همه چیز درست خواهد شد...
گفتند : «کلاغ»، شادمان گفتم : «پر»
گفتند : «کبوترانمان»، گفتم : «پر»از نغمه پرواز جدایم کردند
آن باور آسمانی از یادم رفتبر بازی اشتباه من خندیدند ...
منبع: +
آسمان شو، آب شو ، باران ببار
مگسی را کشتم،
نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید،
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم
ای دو صد نور به قبرش بارد،
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،
مگسی را کشتم!
"حسین پناهی"
یقین که عشق و غمش حکم نان انسان است
ولی امان که اگر در گلو بماند نان
جناب عشق عجب باغبان بی رحمی است
دو لاله چیدن از آن باغ و این همه تاوان؟
شاعر: علی حیات بخش
خواب گم شد، خیال یادم رفت
معنی شور و حال یادم رفت
بغض امسال در گلو ترکید
خندهی پارسال یادم رفت
بس که نالیدم از جداییها
خاطرات وصال یادم رفت
واژه هایم کدر شدند و کبود
حرفهای زلال یادم رفت
عشق، این ناگزیر ناممکن
مثل خواب و خیال یادم رفت
در هجوم مخنثان، دونان
صولت پور زال یادم رفت
شیهه اسبها، خروش یلان
بوی وحشیّ یال یادم رفت
پر کشید از خیال من پرواز
یا نیازم به بال یادم رفت؟
هر چه غیر از سکوت، واهی بود
خوب شد قیل و قال یادم رفت
حرفها با تو داشتم... اما
همه اش ...بی خیال! یادم رفت
شاعر: محمدرضا ترکی